Saturday, March 12, 2011

Repentance توبه

نوشته ای کوتاه ازشهادتنامه مکتوب تاریخ.
تـــــوبـــــه
از چه میگویی ولایت داری ازرحمان پاک
توکه هیـچ بویی نبردی ازخـــدای رحمنا ک
مــردم نیکوسرشت وخــوش تبــار این دیــار
تکیه بر دینی که میگفتی نمودند،آدم بی اعتبار
گفتی ازآزادی وجمهوری وگفتارمـردان خدا
دیده ای خود را درآیینه، تو ای قهـر از خدا؟
نزل میزان جزبه رحمت ازسوی یزدان نبود
تو ولـّی نافقیــه، گفتی که تفســیر این نبــود
تو چگونه خوانده ای درسی ز ارحم راحمین
گه کنی فسق و فجور و گه دهی فـتوای دین
یک شبی تا که شنودی صوتی ازفرزند حق
بیقرار و بی سبب تیغی کشیدی سـوی حــق
تیرناحقت چنان رفت ازمیان، تا سقف رب
کو به بهتی بی سبق، گشت ازخدایش درعجب
این که آمد تیری از پایین به بالا بهر چیـست؟
ای عجب گرعدل مابالاست، پس اين تیرچیست؟
تیره وروشن(۱) کشی، گویی که هست اذن اله
هيــچ ناداني چوتو،تیـرش نرفت سـوی خــدا

چــون تـو ضحـّـاکی چــنیـن جــــّلاد ودد
كي بديدست چرخ گردون اینچنین دیوانه دد
ميزنند ماران دوشـت، زخم زهرآگین وسخت
درخودی ماندیّ وغیرخود،همه کافـرشدست؟
ازشــفیـع واز نبـّی و از وصـّی و از ولــّی
بس تورامانده شقاوت، ای سخیف وای شقی
کـرده ای توسالها، دریـوزگی ازنفس خــویش
گاه آن است برکشی، تیغ وزنی برهستِ خویش
نفس سرکـش ،سرکشت کرده امیـر مؤمنان!
ازبرای عافیت، تیغ بردار و دمل را بترکان
این دمـل دریـای چـرکین فسـاد دینـی است
شرک وکـفر وکذب، لاجـرم بی دینی است
رو سـوی رحمـان پاک وایـزد توبــــه پذیــر
برخلاف نایبش!او رحم دارد میكند توبه، پذیر(۲

گلشن راز— نوزدهم اسفند هزاروسیصدوهشتادونه
(۱)روزوشب
(۲)توبه مي پذيرد

No comments: