Monday, September 12, 2016

 From: Simin Behbehani, 
                               
ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﮔﺪﺍزاده، ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﺩﺭ ﻣﯿﻬﻦ ﭘﺮ ﺭﻭﻧﻖ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺰیدند

ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔـل.
ﭼﻮﻥ ﮔﺎﻭ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺰﯾﺪﻧـﺪ

ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻭ ﭼﻤﺎﻕ و ﻗﻤﻪ ﻭ ﺩﺷﻨﻪ ﻭ ﭼﺎﻗﻮ.
ﺳﺮ ﻫﺎ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻤﻬﺎ ﺑﺪﺭﯾﺪﻧﺪ

ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ.
ﺍﯾﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﯿﻪ ﮐﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺮ ﻭ ﯾﺰﯾﺪﻧـﺪ

ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑـﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ.
ﺍستاﺩ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ

ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﭼﻤﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ.
ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻠﻪ بزﻏﺎﻟﻪ ﭼﺮﯾﺪﻧـﺪ

ﺑﺎ ﭼﺮﮎ ﻭ ﺷﭙﺶ ﻟﺸﮕﺮ ﺟﺮﺍﺭ ﮔﺪﺍیاﻥ.
ﺍﺯ ﺳﺎﻣﺮﻩ ﻭ ﮐﻮﻓﻪ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ

ﺭﻭﺯی که ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭﻃﻦ ﺩﺭ ﺻﻒ ﭘﯿﮑﺎﺭ.
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﻧﺎﻥ ﺫﺍﺋﻘﻪ ﻣﺮﮒ ﭼﺸﯿﺪﻧﺪ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮﺍﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭﻋﯿﻦ ﻭﻗﺎﺣﺖ.
ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﺍﻥ ﻣﺪﻋﯽ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﯿﺪﻧﺪ

ﺍﯾﻨﮏ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻏﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺑﺨﺖ.
ﮔﻮﯾﯽ ﺷﺮﻑ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ

ﺑﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﯼ ﻭ ﺩﺯﺩﯼ ﻭ ﺗﻘﻠﺐ.
ﺑﺮ ﻗﺎﻣﺖ ﺩﯾﻦ ﺟﺎﻣﻪی ﺗﺰﻭﯾﺮ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ.

ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺷﺎﻥ ﺷﯿﻮﻥ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺪﺍﯾﯽ.
ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺭﺩﻻﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻧﺪ!

ﮐﻮﺗﻪ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﻗﺎﺻﺪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺗﻮﺣﺶ.
ﺑﺮ ﺳﻘﻒ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎﺭ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺗﻨﯿﺪﻧﺪ


ﺟﺰ ﻣﻔﺖ ﺧﻮﺭﯼ، ﻣﺮﺩﻩ ﺧﻮﺭﯼ، ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮﺍیی.
ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻨﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﻧﺪﯾﺪند.

Wednesday, August 10, 2016

To Laugh often...........

To laugh often and much;
To win the respect of intelligent people
and the affection of children;
To earn the appreciation of honest critics
and endure the betrayal of false friends;
To appreciate beauty, to find the best in others;
To leave the world a bit better, whether by a healthy child,
a garden patch or a redeemed social condition;
To know even one life has breathed easier because you have lived.
This is to have succeeded.

Wednesday, March 16, 2016

The Preachers ( Vaezan)


Vaezan

واعظان در جمع گر محو ِ خدا گردیده اند
بارها در خلوت ِخود بر خدا خندیده اند

وین خدایی را که گویندت توان دید و شنید
خود درون ِ خویشتن نادیده و نشنیده اند

روضه و سجّاده و تسبیح و مُهر و جانماز
اینهمه دارو به قصد ِ خوابِ ما پیچیده اند

گر به چنگ و گر به دندان میدرند آزاده را
چنگ و دندانیست این
، کز مردمان دزدیده اند

با دو آیه ثروت ِمیهن به یغما رفت و رفت
با دو سوره جان ِما را از میان برچیده اند

دَم مزن گر عشق چرخانند
، در بالای دار
ما گنه کاریم و اینان کعبه را چرخیده اند

زین طبیعت تا مگر مار ِ دو سر آید پدید
مادران ِ مفتیان
، با اژدها خوابیده اند

مرگ ِتدریجی سزای دشمنان ِ مرز ِ ماست
خائن و تازی پرستانی
، که خون نوشیده اند

هستی ِآذر درین ره
، گر فنا شد باک نیست
ما نه آنانیم
، کز بیگانان ترسیده اند

Tuesday, February 2, 2016

Qura'n as Dr. Shariati describes!

قرآن (خواندنی) از دکتر شریعتی))

قرآن کتابی است که نام بیش ازهـفـتاد سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از سي سوره اش از پدیده های مادی و تنها دو سوره اش از عبادات! آن هم حّج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قـیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس وتبّرک و اسباب کشی بکار رفـت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند،
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
======================
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کسي مرده است؟ "
چه غفـلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.   یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فـرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترادر کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و
آیا واقعا خدا ترا فرستاده تاموزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند  " احسنت …! ” گویی مسابقه نفـس است!!
قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،  ‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو،    .
آنان که وقـتی ترا می خوانند چنان حـّظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
 آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است، که به صلیب جهالت کشیدیم

Tuesday, December 22, 2015

Where is Iran? Iran and Iranians?

متنى مستدل زيبا و گويا از اقاى مهدى خزعلى
  دردمند ولى هوشيار ايرانزمين  برخاسته



(مهدی خزعلي):

حق داریم برای هرکاری که مقامات میکنند؛ کف بزنیم..!
دیروز...
جنگ با عراق را
که بیش از یک میلیون کشته..!
و مجروح..!، و معلول..!، و مفقود به بار آورد..!
و صدها شهر و روستای ایران را ویران کرد....!،
و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت بجا گذاشت!،
برای ملت... نعمت خواندیم...!!!

و بعد از نوشیدن جام زهر..!،
هرگز اقدامی برای دریافت خسارت
هزار میلیارد دلاری از عراق نکردیم!

و امروز...
دست به کاری بزرگتر زدیم...
تا با انرژی هسته ای کاری کنیم کارستان!

و به گفته
محمد جهرمی
( وزیر کار احمدی نژاد )
سالی 160 میلیارد دلار برای
پروژه هسته ای خسارت دادیم...!،
ترمز آنرا کندیم ، و دور انداختیم.....!،
و بزرگترین تحریمهای جهانی را پذیرفتیم..!،
تا به قیمت نابودی اقتصاد و امنیت و آبروی کشور..!،

جشن
هسته ای بگیریم..!،
و فقط " انرژی هسته ای " را...
" حق مسلم "مردم بیکار، و زیرخط فقر بدانیم!

و چون.....
کفگیر به ته دیگ خورد!
و دیگر رمقی برای ملک و ملت باقی نماند!

نرمشی کردیم... بس قهرمانانه..!،
و تافته های پیشین را تعطیل کردیم..!،
و تمام اورانیوم غنی شده را نابود کردیم..!
و با طولانی ترین مذاکرات طول تاریخ بشر..!
به توافق رسیدیم که به نقطه اول باز گردیم...!
تا مانند گذشته اجازه صادرات نفت و گاز بیابیم.!
و مانند گذشته؛ حق دریافت دلار و دینار بگیریم..!
و مانند گذشته؛ حق داد و ستد آزاد کسب کنیم..!
و از تحریم هائی که نعمت بودند، خلاص شویم.
تا 150میلیارد دلار پولهای خودمان را، بگیریم!

و بدهیم به ؛
حزب الله و بشاراسد و حوثی های یمن!!

ولی....
توافق بعمل آمده را آنقدر کش بدهیم!
تا ایام سوگواری شب های قدر پایان یابد!
تا جشنی بگیریم.. بزرگتر از جشن هسته ای..!،

که قبلا...
و سالهای سال...
برای غنی سازی اورانیوم 20% میگرفتیم...!!

حالا چرا...؟
چون ما باید همیشه...
برای مدیرانمان کف بزنیم...!!،
و هرگز نپرسیم ؛ چرا..............؟!!!

زیرا...
آنها را ما انتخاب نمی کنیم..!،
آنها را خبرگان ما کشف میکنند...!!،
آنها منتخب ما نیستند، که به ما پاسخ بدهند..!!

ما هیچ حقی نداریم...
ما فقط تکلیف داریم.....!!،
ما فقط چهار جا ، صاحب کشورمان میشویم ؛

/ پرداختن مالیات....!،
/ رفتن به خدمت سربازی....!،
/ شرکت در انتخابات، که مقامات میگویند..!!،
/ و شرکت در جنگ..!، که حق سوآل نداریم....!!!

ولی تا دلتان بخواهد...
حق داریم برای هرکاری که مقامات میکنند؛
کف بزنیم..!، هورا بکشیم..!، و شادی کنیم
ایران کجاست؟


ایران آن جایست که
ریختن "کنجد" روی بربری برای مردمانش یک "آپشن" محسوب می شود!

درآن کشور مردمش بجای حل مشکلاتشان
سعی می کنند به بهترین شکل ،
خود را با آن تطبیق دهند...!

درآنجامردم،
خانه های رو به آفتاب را گرانتر می خرند و
بعد با هفت لایه پرده،
تمام پنجره ها را می پوشانند!

جالب است که درآن کشور
یک دختر کنار خیابان می‌تواند
عامل اصلی یک ترافیک سنگین باشد...!

 درآن کشور اگر که آدم‌ها دل‌شان بگیرد،
باید بروند قبرستان، بیمارستان، تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان...!
تا "بفهمند" غم‌های بزرگ‌تری هم هست،
نکند که دل‌شان هوای "شادی" کند…!

وهمه در آنجا، برای هر تغییر و هر اتفاقی ،
به دنبال منجی‌‌اند؛
دنبال هر کسی غیر از خودشان!

درآن کشور تفاوت بین شادی کردن و عزاداری را ،
تنها با دیدن محل برخورد دستها میتوان فهمید

و
فکر می کنم در همان کشور است که،
"یک ماه از سال" را دنبال روزه خوار مي گردند تا او را مجازات کنند
اما
در طول سال سراغي از گرسنه ها نمی گیرند تا لقمه نانی به آنها بدهند
 

Friday, October 2, 2015

If you are a human?

چه زیبا گفت فروغ فرخزاد
اگر مستضعفی ديدی
ولي از نان امروزت
به او چيزی نبخشيدی
به انسان بودنت شک کن
اگر چادر به سر داری
ولی از زير آن چادر
به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن
اگر قاری قرآنی
ولي در درکِ آياتش
دچارِ شک و ترديدی
به انسان بودنت شک کن
اگر گفتی خدا ترسی
ولی از ترس اموالت
تمام شب نخوابيدی
به انسان بودنت شک کن
اگر هر ساله در حجّی
ولی از حال همنوعت
سوالی هم نپرسيدی
به انسان بودنت شک کن
اگر مرگِ کسی ديدی
ولی قدرِ سَری سوزن
ز جای خود نجنبيدی
به انسان بودنت شک کن

Tuesday, August 25, 2015

The hearts are death.

قلب ها، به ده دلیل مرده است

اول : خدا را شناختیم، ولیکن حقش را ادا نکردیم

دوم : گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم، سپس سنتش را ترک نمودیم

سوم : قرأن را قرائت کردیم، ولی بدان عمل نکردیم

چهارم : نعمت خدا را خوردیم، ولی شکرش را بجا نیاوردیم

پنجم : گفتیم شیطان دشمن ماست، ولی با او در امور توافق کردیم

ششم : گفتیم بهشت حق است، ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم

هفتم : گفتیم جهنم حق است، ولی از آن نگریختیم

هشتم : دانستیم مرگ حق است، اما برای آن آماده نشدیم

نهم : به عیب مردم مشغول گشتیم، و عیب خویش را فراموش کردیم

دهم : مردگانمان را دفن کردیم، عبرت نگرفتیم