Vaezan
واعظان در جمع گر محو ِ خدا گردیده اند
بارها در خلوت ِخود بر خدا خندیده اند
وین خدایی را که گویندت توان دید و شنید
خود درون ِ خویشتن نادیده و نشنیده اند
روضه و سجّاده و تسبیح و مُهر و جانماز
اینهمه دارو به قصد ِ خوابِ ما پیچیده اند
گر به چنگ و گر به دندان میدرند آزاده را
چنگ و دندانیست این، کز مردمان دزدیده اند
با دو آیه ثروت ِمیهن به یغما رفت و رفت
با دو سوره جان ِما را از میان برچیده اند
دَم مزن گر عشق چرخانند، در بالای دار
ما گنه کاریم و اینان کعبه را چرخیده اند
زین طبیعت تا مگر مار ِ دو سر آید پدید
مادران ِ مفتیان، با اژدها خوابیده اند
مرگ ِتدریجی سزای دشمنان ِ مرز ِ ماست
خائن و تازی پرستانی، که خون نوشیده اند
هستی ِآذر درین ره، گر فنا شد باک نیست
ما نه آنانیم، کز بیگانان ترسیده اند
بارها در خلوت ِخود بر خدا خندیده اند
وین خدایی را که گویندت توان دید و شنید
خود درون ِ خویشتن نادیده و نشنیده اند
روضه و سجّاده و تسبیح و مُهر و جانماز
اینهمه دارو به قصد ِ خوابِ ما پیچیده اند
گر به چنگ و گر به دندان میدرند آزاده را
چنگ و دندانیست این، کز مردمان دزدیده اند
با دو آیه ثروت ِمیهن به یغما رفت و رفت
با دو سوره جان ِما را از میان برچیده اند
دَم مزن گر عشق چرخانند، در بالای دار
ما گنه کاریم و اینان کعبه را چرخیده اند
زین طبیعت تا مگر مار ِ دو سر آید پدید
مادران ِ مفتیان، با اژدها خوابیده اند
مرگ ِتدریجی سزای دشمنان ِ مرز ِ ماست
خائن و تازی پرستانی، که خون نوشیده اند
هستی ِآذر درین ره، گر فنا شد باک نیست
ما نه آنانیم، کز بیگانان ترسیده اند