Sunday, August 9, 2009

A message to Hashemi Rafsanjani (Farsi)

بســم الله الرّحـمن الرّحـــيم
جناب آقاي هاشمي رفسنـجاني، سلامْ علــيكم
باسلام به رسول گرامي مـحّـمد(ص) وخانواده طاهراو و پيروانش و با احترام بارواح پاك شهداي انقلاب اسلامي و خصوصا" شهداي اخير مردم بيگناه ايران، اميدوارم باحترام حق طبابتي كه بگردن شما دارم ، باين پيام كه پس از قريب سي سال سكوت در غربت ،صرفا" براي رضاي خداوند برايتان ميفرســتم شخـصا دريافت و تـّا مل كنــيد.
گفتم حق طبابت تا بيادتان بياورم كه اولين طــبيبي بودم ، كه آقاي وحيد دســتگردي، پس از آنكه از ناحيه شكم و طـحال ضربه خورده بوديد ، مرا بر بالين شما آورد وبراي جلو گيري از جراّحي، روزي دوبار بمعاينه شما ميآمدم. اين حـق را بر گردن آقاي خميني نيز داشــتم، چرا كه قبل از انقلاب در نجف، زير نظر من و ارتباط با آقاي دعائي درمان ميشد ودر زمان پاريس و پس از انقلاب درقم اولين طبيب بودم كه شبانه و پس از سكته قــلبي ايشان بر بالين او شتافـتم و تا روزي كه در ايران بودم ،هفته اي دو شب، در در بند و جماران در كنار بسترش از قلب او پاسداري .ميكردم. روزي كه آقاي خامنه اي در مسجد آسيب ديد، دوستم دكترفاضل را باهليكوپتربراي نجات ايشان فرستادم وخودم دربيمارستان حاضرشدم لذا اين حق طبابت فقط مربوط بشما نيست واز اين باب نه منـّتي داشــته و نه اجرتي طلبيدم.
تمام دوران دبيرستان و دانشگاه و جوانيمان صرف تحـصـيل و مبارزه با ديكتاتوري شاه بود و نهايتاّ هجرت به خارج از ايران، وقـتي كه بهّمــت وقيام مردم ما عليه ديكتاتوري، ايران آزاد ميشد، من هم مثل هر كبوتري كه آشيانش را دوست دارد، با همه فرصتهاي علمي و رفاه اجتماعي كه در امريكا داشــتم، حــتّي خانواده ام را رها كردم و براي خدمت بمردمم بلافاصله بايران بازگـــشتم ..
در دولت موقّت، معاونت وزرات ا رشاد، قائم مقام وزارت علوم و معاونت وزارت بهداري را داوطلبانه عهده دار شدم. در دانشگاه درس طب ميدادم و هـفته اي چند ساعت براي امرار معاش ودرمان بيماران در مطب بودم. روزانه هيجده ساعت كار ميكردم و شبها در اداره ميخوابيدم.
باشروع جنگ همه كارها را رها كردم و بازهم داوطلبانه سرپرستي هلال احمر را پذيرفتم وتا روزي كه دوباره از ايران خارج شدم، يا در جبهه ها ويا اردوي آوارگان خدمت ميكر دم . مرحوم بهشتي قبل از انقلاب بامريكا آمده چند روزي ميهمان مابود. درنوفل شاتو بمن ميگفت براي خدمت بايران بايد يارگيري كنــيم. روزي كه شما دربدر بدنبال افراد مســئوليت پذير بوديد. من با مشاورت مرحوم چمران كابينه اي در سه لايه، از كارآمد ترين افراد آماده و ليست آنرا بنظر آقاي خميني رسانديم. ايشان باستثاي دونفر بقـيه را تاييد كرده و گفتند كه براي آقاي بني صدر، كه هنوز مغضوب نبود، بفرســتيد و سيد احمد، وسيله آقاي كفاش زاده، كه در منزل خميني بود، آنرا بدفترايشان تحويل داد..
بعد از كودتاي سال ۶۰ و خصوصـاّ بعد از قتل مرحوم چمران، كه در طول جنگهاي نامـنظم در كنارش بودم، ديگر توان ماندن نداشــتم ودو باره علـيرغم ميل خودم بامريكا هـجرت كردم.
ذكر اين مختصر تاريخ نه براي خود بزرگ بيني، بلكه براي آنست كه بدانيد نويــسنده اين پيام نه ضد انقلاب است و نه غريبه با كساني كه امروز مـتولـّـيان اين انقلابند. اخوي شما آقاي مــحّمد هاشمي ده سال قبل از انقلاب در امريكا، در جريان فعالــيتّهاي انجمنهاي اسلامي از نزديك با ماهمكاري داشت. لذا كاملا" از پيش و پس ما با اطـلاّع اند. در حال حاضر من در كاليفرنيا بعنوان مشاور پزشكي ايا لت مشغول كارم .
جنا ب هاشمي .
من بعنوان يك انسان، يك مسلمان، يك ايراني، يك سرباز اين انقلاب و يك پزشك كه تمامي عمرم صرف ريشه شناسي درد و درمان بوده ودر حال حاضر شديدا" از آنچــه بر ايران و ايراني ميگذرد، متــّاثر و متاســّفم، بدون اينكه بگذشــته و نقش شما در بخش عمده آنچه در ايران ميگذرد، از جمــله تحميل آقاي خامنه اي بعنوان رهبر، گماشــته اي كه امروز عليه خود شما طغيان كرده، بنام دين دروغ ميگويد، دزدي راي ميكند و مردم را بخاك و خون ميكشد و حــتّي بخانواده خود شما رحم نميكند، اكثريت ملـّـت، حــتيّ فـقهاي ما نيز از اوسلب كفايت و عدالت كرده اند واو نه خود را "ولي فــقــيه" كه حــتيّ "ولي الله" و نعوذبالله خود الله ميــخواند، فعلا" كاري داشته باشم، ميــگو يــم :
آقاي هاشـــمي
بياييد بقول آقاي ابراهيـم نبوي در اين "روز مبادايتان" وبقول من در لشگر يزيد نقش حــّـررا بازي كنيد بياييد دروغگو را رسوا كنيد.مَن دليل هفته ها سكوت شما را نميدانم. امّــا ميدانم كه تا روزي ديگر شما ميتوانيد همراه باكساني كه ميخواهند بنماز شما اقتدا كنند از خونريزيهاي بيشتر جلوگيري كنيد
خــطبه شما ميتواند نقطه عـطفي در تاريخ ايران و كارنامه زندگي عـقـيدتي و ســياسي شما باشد حــتي اگر فردا آخرين روز حيات شما باشد.
ابطال انتخابات
آزادي اسيران
بيكفايتي و عزل خامنه اي (اين بيماررواني بتاييد اينجانب)
را بعنوان ســه حق و خواسته ملـّت ايران در خطبه هايتان عنوان كـنيد. ميدانم كه شما بمرحوم اميركبيرعلا قه خاصي داريد، من هم مريد مدرّس و مـصـدّقـم، اين چه ننگ و خواري است كه كشور اميركبير و مـصّدق بخواهد با چماق وتـفـنگ خامنه اي و احمدي نژاد اداره شود.
آقاي هاشمي
فردا روزيست كه گفتارتان فاصله اعلي علـيّين و اسفل الســافلين را برايتان ترســيم ميكند. آرزو ميكنم كه، تقـــوي از خداوند، در ايـن جهت گيري يار وياورتان باشد.
اميدوارم كه اين پيام را دريافت كرده و ناديده نگيريد برادرشما - علــي بهزادنيا

No comments: